دورم
نه اینکه نباشد در این نزدیکیها
روی انگشتهایم .. میان خط های پیشانی ام ... زیرپلک هایم حتی حس می کنمش
اما دورم
به اندازه ی قرن ها غفلت
اما دورم
و نزدیک نمی شوم انگار
حتی به سر انگشتان خودم
خط های پیشانی ام
پلک هام
انگار نزدیک نمی شوم ...
به خودم!
+ تنـ هـایی که نفوذ می کند ... این رشـته سـر دراز دارد!
++ می روم سفر ... خدا کند این سفر از من برنگردد!